فصل سرد

رویا خیال شیرینی است که هر آدمی در خلوت خود به آن می پردازد،فضای فانتزی که در ذهن خود می سازیم،مکانی که هیچ ایرادی ندارد،هیچ نقصی ندارد،دنیایی که در بسته ای در آن وجود ندارد،چالشی نیست که ما را به سمت خود بکشد.راه هموار بدون پیچ و خمی است که ما را به سمت قله موفقیت سوق می دهد.رویا بافی شیرین، اما در عین حال مهلک است،ما را در خود غرق می کند.اما پس از مدتی که در رویا طعم شیرینی کاذب موفقیت را چشیدیم، اما در واقعیت به موفقیت چندانی دست پیدا نکردیم، سر خورده و دلزده می شویم،و از ادامه دادن باز می ایستیم.پس رویاهایتان را با گام های استوار حقیقیه زندگی تان هموار کنید،نگذاریم توهم موفقیت بر حقیقت زندگیمان غالب شود.رویاهایتان را از گیس حقیقت ببافید....Soran... + نوشته شده در یکشنبه هجدهم مهر ۱۳۹۵ ساعت 21:46 توسط سوران  |  فصل سرد...ادامه مطلب

ما آدما بیشتر عمر مون رو توی جاده ها سپری می کنیم،جاده هایی که شاه راه اصلیه زندگیه ما رو تشکیل میدن،رویاهایی که انتهای این جاده ها گذاشتیم مشوق ما برای پیمودن این راه هاست،رویاهایی که تفکر میشن،تفکراتی که هدف میشن،هدف هایی ما رو اعتقاد پذیر میکنن،اعتقادی که باعث میشه به خودمون اعتماد کنیم،واعتمادی که ایمان ما رو به هدف شکل میده.
جاده موفقیتتون بی انتها،
به صدای معکوس دیگران بی اعتنا
صعود به قله موفقیت با اقتدار.
..Soran..

فصل سرد...

ما آدما بیشتر عمر مون رو توی جاده ها سپری می کنیم،جاده هایی که شاه راه اصلیه زندگیه ما رو تشکیل میدن،رویاهایی که انتهای این جاده ها گذاشتیم مشوق ما برای پیمودن این راه هاست،رویاهایی که تفکر میشن،تفکراتی که هدف میشن،هدف هایی ما رو اعتقاد پذیر میکنن،اعتقادی که باعث میشه به خودمون اعتماد کنیم،واعتمادی که ایمان ما رو به هدف شکل میده.
جاده موفقیتتون بی انتها،
به صدای معکوس دیگران بی اعتنا
صعود به قله موفقیت با اقتدار.
..Soran..

فصل سرد...

لطافت سلسله موهای گمندت را دستانم لمس میکند،چشمانم حسادت میکنند.
چشمانم ناز کرشمه ات را میبینند،قلبم از حسادت خودش را به دیوار سینه ام میکوبد.
قلبم از حجم مهرت لبریز،می تپد سینه ام او را در خود حبس کرده.
سینه ام مالامال از عشقت موج می زند،دستانم حسادت میکنند.
تمام تنم باهم غریبه و با تو آشنا.
از تو لبریز و از خود خالی..
...Soran...

فصل سرد...

موضوع:b موضوعمی خواهم قلم را برقصانم،واژه ها را به بازی بگیرم ،جمله ها را ببوسم،قافیه را ببازم.کوچه باغ کودکی،خیابان های شلوغ نوجوانی طی شده اند، میان ترافیک سنگین جوانیم سر چهار راه تردید خیره به چراغ راهنما نفس نفس می زنم.نیمی از راه را آمده ام چه خوب چه بد گذشت،فقط مشتی خاطرات به جا مانده،که هر از گاهی سر را به عقب می چرخانم و نگلاهی گذرا ولی عمیق به چند چونشان می اندازم،بعضی هاشان بی اختیار تبسم کوتاهی را روی لبانم سوار میکنند،بعضی هاشان بغض می شوند مثل گرگ گلویم را پاره می کنند.اما بعضی هاشان مثل یک خواب سفیدند،آرام پر از سکوت سنگینی که فضا را پر فصل سرد...ادامه مطلب

تاریکیه شب هراسی بر دلم نینداخت،خود را در آغوش  سیاهه شب رها می کنم،ذره ذره وجودم  به ضیافت سکوت مطلق دعوت اند،پشت سرم رد پاها را پاک میکنم تا قرار من و شب همیشه راز سر به مهری پنهان بماند،آنقدر که از روشنایی دوری می جویم تاریکی مرا به بستر خود می کشاند،ترسم از روبرو شدن با روشنایی روز مثل بادامی است که نخورده از بیم تلخ بودنش کامم تلخ شده،اما چه کنم با این حس فعل سکون با این ترس روبرو نشدن با این روشنی،با این تلخی خیالی که‌کامم را به تلخی کشانده،به این رویایی که در نطفگی حس خفگی دارد،شاید پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایان باشد. فصل سرد...ادامه مطلب

ابهام یعنی گذر از علایق رد شدن از خواسته ها پذیرفتن شکست سر به گریبان بردن ،تعظیم مقابل نا امیدی ها پشت به خورشید رو به تاریکی شدن ابهام را از خود دور کن پاهای تو تا هنگامی که در حصارطراوت افکار ذهن شاداب تو باشند توان نگه داشتن تن تو را تا همیشه دارند،همیشه گرما گرم لحظه های سبز باش کام شیرین خود را تلخ اتفاقات نیفتاده و ثانیه های رقم خورده نکن،تنها تو و فقط تویی که آینده را میسازی پس معمار خوبی باش.
...Soran...

فصل سرد...

شاید سرعت سپری شدن زمان به حدی زیاد است که متوجه عبور خیلی از اتفاقات و لحظه های خوب نباشیم،شایدم ماها آن قدر عطش رسیدن به مقصد داریم که با تمام توان برای رسیدن به مقصد با تمام توان فقط رکاب میزنیم و زیبایی مسیر سبز جاده را نادیده می گیریم.این جاده یک طرفه است و بدون بازگشت و بدون توقف گاه.عمر انسان همیشه هشدار فرصت یک بار فقط یک بار زندگی را به ما می دهد.باید طوری دقیق باشیم که هر خواسته ای را در زمان مناسب به دست آوریم،تا شیرینی موفقیت آغشته به حسرت و ای کاش نشود.اما برای مهربانی و دوست داشتن عشق ورزیدن همیشه زمان مناسب است.عشق در قید زمان نیست در بند م فصل سرد...ادامه مطلب

قید بند را رها کن،به رسومات احترام بگذار اما به خودت بیشتر،برای شادی دلت تلاش کن،رضایت خاطر خودت را جلب کن،بگذار دلت هوایی بخورد،دمی تازه کند.با خودت غریبگی نکن،برای خواسته هایت نجنگ تلاش کن زندگی میدان نبرد نیست،تلاطم خشمگین دریای طوفانی نیست،زندگی ارامش برکه است . حتما یک بار هر کاری را امتحان کن. حیف نیست زیر باران چتر به دست بگیری.ب ای برف بازی نیازی به دست کش نیست،مثل پسر ها لباس بپوش مانند دختران عروسک بازی کن.ساعت ها پشت ویترین مغازه به آن چیزی که دوست داری خیره شو، روی جدول های کنار خیابان راه برومهم نیست چند سال سن و چه موقعیتی داری.زندگی صح فصل سرد...ادامه مطلب